داستان تلخ

ღ عشـــــــــق ღ

❤ Love ❤

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ღ عشـــــــــق ღ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 

 

*** لطفا در مورد اين مطلب نظر بدهيد ***

 

***  اگه خیلی احساساتی هستید اینو نخونید ***


   ساعت چهار توی پارک با دختره قرار داشت

یه شاخه گل گرفته بود تو دستش و منتظر بود، ساعت چهار شد ولی اون نیومد،چهار و 15شد ولی نیومد ساعت چهار و نیم شد پسره به هم ریخته بود گلو پرپر کرد،نابودش کرد،زیر پا لهش کرد یقه های کتشو داد بالا راشو کشید و به طرف بیرون پارک رفت تو همین حال صدای پای دختره رو شنید داشت از پشت سر صداش میکرد ولی پسره جوابشو نداد و رفت توی خیابون دختره هنوز داشت پشت سرش میومد پسره تند تر راه میرفت تا اون بهش نرسه


باعجله رفت طرف ماشینش،همین که درو باز کرد یه صدایی شنید،،،،،صدای ترمز،سریع برگشت پشت سرشو نگاه کرد دختره تصادف کرده بود


ماشین زده بود بهش و افتاده بود تو خیابون،خیابون پر خون بود،دختره نابود شده بود،پرپر شده بود،داغون شده بود، دیگه نایی نداشت چشم پسر به کادو پیچ تو دستش افتاد تو همین حال یه لحظه ساعت دختره رو دید


ساعت دختر چهار و پنج دقیقه

 

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/b56194f99b0c631a1.jpg



نظرات شما عزیزان:

ارین
ساعت17:18---20 مهر 1392
اخییی
بیچاره
من بهت سرزدم توهم بیا به من سربزنو نظر بده منطزرتم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 20 مهر 1392برچسب:داستان تلخ,عشق,love,

] [ 16:38 ] [ پويا ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه